- پولاد تن
- آنکه تن سخت دارد کسی که بدن قوی دارد: (همه خیل کابل شدند انجمن بر آن کشته پیلان پولادین) (گرشاسب نامه)
معنی پولاد تن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه تن سخت و اندام قوی دارد، برای مثال همه خیل کابل شدند انجمن / بر آن کشته پیلان پولادتن (اسدی - ۲۳۱)
آنکه پولاد سازد آنکه آلات پولادین سازد، آهنگر: (بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران... {} پسند آمدش کار پولاد گر ببخشید شان جامه و سیم و زر) (فردوسی) آهنگر، آنکه پولاد سازد
دلاور شجاع جنگاور: (گرازنده شد تیغ بی هیچ رنج دو نیمه شد آن کوه پولاد سنج) (نظامی)
آنکه پولاد را سنبدکسی که فولاد را سوراخ کند: (عزم تو کشور گشا و خشم تو بد خواه سوز رمخ تو پولاد سنب و تیغ تو جوشن گداز) (فرخی)، پولاد سم
مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب: (سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم) (فردوسی)
پر زور (اسب)
آنکه چنگی از پولاد دارد کسی که دارای چنگی سخت و قوی است: (پس و پیش ترکان طاوس رنگ چپ و راست شیران پولاد چنگ) (نظامی)
آنکه ترگ از پولاد دارد آهنین خود: (بگوش جوانان پولاد تر زبان سنائی گفت پیغام مرگ) (حبیب السیر)
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی. منسوب به پولاد، فولادی
آنچه از پولاد ساخته شود، به رنگ پولاد، کنایه از هر چیز سخت و محکم
ساخته شده از پولاد، بسیار محکم، نیرومند